پسر دلبندم من و تو و بابا مصطفی رفتیم به پابوس امام رضا(ع) رفتیم واسه تشکر از آقا که دسته گلی مثل تو رو به ما داده بود . سفر خیییییلی خوبی بود و خییییلی خوش گذشت تو هم که پسر خوبی بودی و اصلا ما رو اذیت نکردی اونجا از امام رضا(ع) خواستم که تو رو واسمون حفظ کنه و کمک کنند تا تو رو اون جور که خودشون می پسندند تربیت کنیم انشالله باز هم قسمتمون بشه بریم به زیارت آقا ...
روز جمعه بود ظهر تصمیم گرفتیم ناهار رو ببریم تو پارک بخوریم تا تو هم برای اولین بار پارک رفته باشی هوا عالی بود تو هم حسابی آفتاب خوردی البته وقتی رو زمین میخوابیدی چشماتو نمی تونستی باز کنی اون وقت برمیگشتی رو شکم تا آفتابم بهت نخوره خیلی بهمون خوش گذشت فقط چون شب واسه شام مهمون داشتیم و قرار بود مامان جون و خاله ودایی جون بیان خونمون زود برگشتیم ...